بانوی آرامش سینمای ایران
بیو گرافی بانوی آرامش سینمای ایران، مریم زیبای جشنواره فیلم بلغارستان و اولین زن خواننده سینمای ایران پس از انقلاب را مطابق معمول از اینجا شروع میکنیم:
هنگامه قاضیانی 30 اردیبهشت سال 1349 در مشهد و در خانوادهای اهل هنر و فرهیخته متولد شد: «بچه که بودم شنبهها روز خرید صفحه موسیقی و یکشنبهها روز خرید کتاب بود... من قبل از رفتن به مدرسه کتابخانهای داشتم با 148 کتاب. در دوران کودکی با کتاب و موسیقی انس داشتم و عادت داشتم که برایم کتابخوانده شود و موسیقی گوش کنم»
هنگامه قاضیانی بعد از تولد 8 نوه پسری متولد میشود و نامگذاریاش مربوط به همین اتفاق است: «وقتی بعد از 8 نوه پسری به دنیا آمدم عمهام گفت که این دختر با به دنیا آمدنش بعد از 8 پسر، هنگامهای به پا کرده است.» او به همین دلیل به کسانی که معتقدند قاضیانی مغرور و مدعی است حق میدهد و ریشه این قضاوت را در دوران کودکی خود میداند، دورهای که به قول خودش همه روی او زوم بودند، دختری که اولین نوه خانواده مادری و اولین نوه دختر خانواده پدریاش بوده است.
خانواده قاضیانی وقتیکه او دختری 8 ساله بود، به دلیل زندگی خانواده مادرش در تهران، برای ادامه زندگی به تهران میآیند، او معتقد است که در فضای تهران رشد کرده است اما با افتخار خود را دختر خراسان میداند. قاضیانی دوره دبیرستان را در مدرسه اتفاق در تهران میگذراند: «از همان دوره دبیرستان لیدر بودهام ،از همان گروه تئاتر مدرسه» بعد از سپری شدن دوران دبیرستان قاضیانی در دانشگاه آزاد اسلامی به تحصیل در رشته جغرافیای انسانی-اقتصادی میپردازد : «زندگی کردن مهمتر از دانشگاه رفتن است، نقشی که دانشگاه در زندگی من داشت این بود که مرا به فکر کردن واداشت.»
هنگامه قاضیانی در 18 سالگی ازدواج کرد، ازدواجی که 6 سال بعد به طلاق منجر شد و حاصلش پسری به نام اشکان است که با قاضیانی زندگی میکند. اشکان متولد 1368 است و قاضیانی برای داشتنش خود را خوششانس میداند، او رابطه صمیمیای با پسرش دارد و اختلاف سنی کمشان را از مهمترین دلایل این صمیمیت میداند. قاضیانی _برخلاف اغلب بازیگران_ بسیار کم حاشیه است و به همین دلیل علاقه چندانی به پرداختن به جزییات زندگی شخصیاش ندارد، آنقدر کم حاشیه است که ممکن است مدتها مصاحبه نکند مثلاً او از بهمن سال 94 تا اردیبهشت 96 با هیچ رسانهای مصاحبه نکرده است.
قاضیانی به قول خودش همیشه یک عشق بازیگری بوده است، او معتقد است که بازیگری تجلی شیدایی انسانهاست و رهایی روحشان. او بعد از اتمام تحصیل در مقطع کارشناسی تصمیم میگیرد وارد دنیای بازیگری شود اما به توصیه خانوادهاش این اتفاق را به تعویق میاندازد: «هیچ اجباری در کار نبود، خانواده من اهل هنر بودند و آشنا با این وادی، آنها فقط معتقد بودند که من باید کاملتر شوم و بعد به این مسیر گام بگذارم، خودم هم تردید داشتم، پس تصمیم گرفتم که فعلاً مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب کنم.» و این تصمیم میشود شروع یک سفر طولانی برای هنگامه قاضیانی جوان. او در 23 سالگی به آمریکا میرود و در دانشگاه سانفرانسیسکو و رشته فلسفه غرب، تحصیلاتش در مقطع کارشناسی ارشد را شروع میکند : «فلسفه دغدغه من بود و جواز فکر کردن را برایم صادر کرد، همه آدمها فیلسوفاند فقط باید مجوز فکر کردن را برای خودشان صادر کنند. اما فلسفه من را خسته کرد، فلسفه ممکن است انسان را به دام مفاهیم گرفتار کند.» او بعد از تحصیل به ایران برمیگردد و در سال 78 کتابی را ترجمه میکند که خود آن را سفرنامهای میداند درباره زندگی در آمریکا، این کتاب که توسط نشر ثالث منتشر شد به کشف و تصرف آمریکا توسط سفیدپوستان و ظلمی که در حق سرخپوستها روا شده است میپردازد، کتاب سرزمین مرد سرخپوست ، قانون مرد سفیدپوست نوشته نویسنده فقید آمریکایی ویلکومب واشبرن.
اولین تلاش قاضیانی برای بازیگری در سال 79 با شکست مواجه شد، وقتیکه او در تست بازی در نقش اصلی فیلم «زندان زنان» ساخته منیژه حکمت رد شد : «تجربه عجیبی بود، آنها به من گفتند تو آدم خاصی هستی اما به این نقش نمیخوری. این نقش برای رؤیا نونهالی بود که عالی آن را بازی کرد، خوشحالم که با آن نقش سخت بازیگری را شروع نکردم» اما مهری شیرازی _ گریمور با سابقه سینمای ایران_ که از عوامل فیلم زندان زنان بود پس از آشنایی با قاضیانی، او را برای بازی در فیلم «سایه روشن» به حسن حکمت معرفی میکند و بهاینترتیب کارنامه بازیگری پرافتخار و محترم هنگامه قاضیانی آغاز میشود. برای این فیلم حسن هدایت و عزتالله انتظامی از او تست میگیرند: «سالها بعد آقای انتظامی به من گفتند خیلی ممنون که آبروی ما را نبردی.» قاضیانی در این فیلم نقش یک زن آذری زبان را بازی میکند و از همان اولین بازی، بارقههایی از استعداد ناب خود نشان میدهد، امیر پوریا_محقق و منتقد سینما_ نقل میکند که بعد از دیدن این فیلم از کارگردانی شنیده است که میگفت: «این دختر بهشدت با استعداد است اما حیف که لهجهاش اجازه نمیدهد که هر نقشی را بپذیرد» درحالیکه او متولد مشهد و بزرگ شده تهران است و اصلاً آذری نیست. قاضیانی بعد از این فیلم با فیلمهای «بازنده-1383» ، به آهستگی-1384» ، «روایتهای ناتمام- 1385» و «اقلیما-1385» پختهتر و کاملتر میشود، تا اینکه بازی در فیلم «به همین سادگی» – رضا میرکریمی در سال 1386 او را به قله بازیگری سینمای ایران میرساند و اولین سیمرغ قاضیانی را نصیبش میکند. فیلمی که در جشنوارههای بینالمللی هم موفق بود، قاضیانی برای بازی در این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره وارنا بلغارستان میشودو شدیداً مورد توجه رسانههای بلغارستان قرار میگیرد، رسانههایی که حضور او را در کشورشان با تیترهای «مریم زیبا در بلغارستان» و «خورشید جشنواره وارنا» پوشش . بعد از به همین سادگی کارنامه درخشان کاری قاضیانی با فیلمهای «نیلوفر1387» ، «طاووسهای بیپر-1387» ، «بیداری رویاها 1388»، «سعادتآباد-1389» ، «میگرن 1390» و «من مادر هستم 1390» ادامه میابد تا اینکه بازی در فیلم «روزهای زندگی 1390» محمد باشه آهنگر او را صاحب دومین سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زنش میکند. قاضیانی و هنر بازیگریاش نهتنها توسط جشنوارههای مختلف سینمایی ستوده شدهاند بلکه او بارها مورد ستایش منتقدین سینما هم قرار گرفته است و دارنده جایزه نقش اول زن جشنواره حافظ _ جشنواره منتقدین سینمای ایران_ نیز هست؛ تا جایی که حتی مسعود فراستی منتقد بیرحم و همیشه مخالف سینمای ایران هم بارها زبان به ستایش او باز کرده است.
کارنامه هنری هنگامه قاضیانی به سینما محدود نمیشود، او از آغاز دوران بازیگری، تجربههای زیادی در تئاتر داشته است و خود را مدیون تئاتر میداند؛ اما شاید ویژهترین اتفاق غیر سینمایی زندگی قاضیانی اجرای کنسرت موسیقی در تالار وحدت باشد، کنسرتی که در آن قاضیانی در حضور بانوان به کمک گروه موسیقی 7 نفره اش آوازها و ترانههای قدیمی را در سال 1394 اجرا میکند: «این کنسرت تجربه جادوییای بود، مثل تجربه جادویی سیندرلا» او همچنین استعداد آوازخوانیاش را مثل بازیگری ذاتی میداند، قاضیانی نه دوره بازیگری دیده و نه دوره آوازخوانی : «موسیقی و آواز نوعی اجرای آیین است، در خانواده ما حتی وقتی کسی فوت میکند یکی از مراسمهای ما این است که جمع میشویم و در سوگ او آواز میخوانیم.»
زندگی آقا و خانم محمودی1391، بشارت به یک شهروند هزاره سوم 1391 ، به تهران خوشآمدید 1392، با دیگران 1392 ، ساکن طبقه وسط 1392، جینگو 1392 ، یاسین 1392، آزادی مشروط ، دلبری 1393 ، پدر آن دیگری 1393، برادرم خسرو 1394 و یک قناری یک کلاغ 1395 دیگر فیلمهای او هستند.
نکات ویژهای درباره هنگامه قاضیانی
1. برای ایفای نقش یک پزشک در فیلم «روزهای زندگی» ساعتها در بیمارستان سینا از نزدیک شاهد عملهای باز قلب و مغز بوده است.
2. در هیچکدام از جشنوارهها به تماشای فیلم نمیرود و ترجیح میدهد که فیلمها را در طول سال تماشا کند.
3. کاندیداها و رقبایش در جشنوارهها را دنبال نمیکند، معتقد است که این کار او را وارد رقابتهای نادرستی میکند که روحش را مخدوش میکند.
4. به دلایلی که آنها را شخصی میداند حاضر نیست مدل شود، این کار را برخلاف جهانبینیاش میداند.
5. حساب مردم امریکا را از سیاستمدارانش جدا میکند، معتقد است که چیزهایی از مردم آمریکا یاد گرفته که حتی از مردم ایران نیاموخته است.
6. درست در شب تولد 40 سالگیاش، پدرش را از دست میدهد.
7. بعد از ایفای نقش در فیلم «دلبری» تحت تأثیر نقشش مشکلات شدید روحی پیدا میکند. او در این دوران بیخوابیهای شدیدی را تجربه میکند، حتی تا 52 ساعت.
8. سکانس محبوب او در طول دوران بازیگریاش مربوط میشود به وداع با دخترش ( با بازی باران کوثری) در فیلم «من مادر هستم»
9. «رسول یونان» شاعر مورد علاقه اوست.
10. در کنسرتش قطعهها و ترانههایی از فرهاد و محمدرضا شجریان هم اجرا میکند. او محمدرضا شجریان را داوود دوران میداند.
11. خواننده داخلی مورد علاقه او قمرالملوک وزیری است و از خوانندههای خارجی موردعلاقه او میتوان به ماریا کالاس و بیلی هالیدی اشاره کرد. او همچنین طرفدار گروه موسیقی نیروانا است.
12. مخالف سزارین است و درد زایمان را درد آفرینشی میداند که مادر باید با تمام وجود آن را حس کند.